فائزون|شهید حاج قاسم میرحسینی

شهید حاج قاسم میرحسینی

فائزون شهید حاج قاسم میرحسینی رامعرفی می کند این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامه اش عنوان کرده است:خواهرم الگوي تو حضرت زینب(س) است.

نام:حاج قاسم

نام خانوادگی:میرحسینی

نام پدر:مرادعلی

محل تولد:جزینک

تاریخ تولد:۱۳۴۲/۵/۲

تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۱۹

محل شهادت:شلمچه

عملیات:کربلای ۵

تحصیلات:دیپلم

سمت:قائم‌مقام لشکر ۴۱ ثارالله

دین:اسلام

مذهب:شیعه

رده اعزام کننده:سپاه پاسداران

کدخبر : 4189 | تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۲/۲۶|۱۸:۵۸

به گزارش فائزون در وصیت نامه  شهید حاج قاسم میرحسینی عبارت های کلیدی وجود دارد که در ذیل آمده است

مدتى در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود.

پدر ومادرم تکلیف حسینى اقتضاء کرد که در جبهه حضور پیدا کنم.

چون ما ادامه دهندگان راه امام حسین(ع) هستیم، یزیدیان بر ما خرده گیرى کردند.

امام بود که ما را از اسفل السافلین به طرف اعلى علیین سوق داد.

هرگز از مرگ فرار نمىکنیم و هرگز دل به دنیا نخواهیم بست.

راحتیهاى جنگ را سر همدیگر تقسیم کنید و مشکلات و سختیها را نیز چنین کنید.

بسیجیان جز خدا نمیبینند و جز طریقت خدایی نمیپویند.

بسیجیان با تکیه بر حقیقـت توحیـد و معـاد و عقایـد و اخـلاق، اعمـال و حـالات خـود را از آلودگیها شسته اند.

خواهرم الگوي تو حضرت زینب(س)است.

حضرت زینب پیامبر کربلاي خونین امام حسین(ع)بود.

هرگز از مرگ فرار نمیکنیم و هرگز دل به دنیا نخواهی بست.

چون مرگ حتمی است معقول است مرگ مرگ حسینی باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

والدین عزیزم ایدکم الله تعالى

بار خدایا به یگانگى ات و اینکه شریک و همتایى برایت نیست و معبود واقعـى هـستى، شهادت میدهم. بار خدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد(ص) کـه فرسـتاده و رسـول تست و شهادت مىدهم. و به اینکه حضرت على(ع) پیشوا و امـام اول شـیعیان اسـت و اینکه قیامت و محشر روز رستاخیز یوم الجزاء حق است شهادت مـىدهـم بارخـدایا بـه اینکه نظام جمهورى اسلامى به رهبرى امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به مـا تحمیل شده. امروز فرزندان برومند ملت ما ایثارگرانه از تمامیت ارضى- اسلامى- عقیـدتى و مکتبى خود دفاع میکنند، شهادت مىدهم.

شاید مشیت حضرت داور براین باشد که توفیق شهادت پیدا کنم مـع ذالـک بـد نیـست این جملاتى که برگرفته از عقایدم مىباشد بر روى کاغذ مکتوب کنم به هرحال به خداونـد و فضل و رحمتش چشم طمع دوختهام نه به بضاعت و توشه خویش، خدا گواه هست کـه توشهاى ندارم. مـدتى در جنـگ بـودم کـه شـاید بهـار عمـرم محـسوب شـود و در کنـار وارسته ترین فرزندان این امت قسمتى از عمرم را سپرى کردم که نعمت بسیار بزرگى بود. بسیجیانى که جز خدا نمىبینند و جز طریقت خدایى نمىپوینـد و آن خالـصانى کـه بـا تکیه بر حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق، اعمـال و حـالات خـود را از آلـودگیهـا شسته اند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزیین کرده اند آن کسانیکه به نص کلام مولا على(ع) دنیا را سه طلاقه کرده اند از پدر و مادرم معذرت مىخـواهم کـه نتوانستم فرزند لایق و شایسته اى باشم و حق پـدر فرزنـدى را ادا کـنم، هرگـز زحمـات و مشقات شما را در مراحل مختلف زندگى فراموش نخواهم کرد. من در پیـشگاه خداونـد از شما تشکر و قدردانى مى کنم.

پدر ومادرم تکلیف حسینى اقتضاء کرد که در جبهه حضور پیدا کنم. اگر چـه از دسـت دادن جوان سخت است اما چون رضایت خدا بالاتر از هر چیزى است شما هم بایـد رضـا باشید به رضاى خدا. فرزندتان امانتى بیش نبود، خدا امانتش را از شما گرفت، خدا مـرا بـه شما داد و حالا از شما گرفته است مع ذالک اندوه معنى پیدا نمى کند. من شـرمنده ام وقتـى به سنى رسیدم که خود را یافتم در کنـار شـما نبـودم. تـا قـسمتى از خـدمات بـی شـمار و زحمات زیادى که در جهت رشد و پرورش من متحمل شده بودید ادا کنم. از شما تشکر و عذرخواهى کردن از زحمت ارزنده تان زبانم عاجز است و قلم قاصـر. از شـما مـىخـواهم برایم دعا کنید خدا گناهانم را ببخشد. چون ما ادامه دهندگان راه امام حسین(ع) هـستیم یزیدیان بر ما خرده گیرى کردند و سپس قتل عاممان نمودند و همچون حیوانات درنـده بـه ما حمله کردند، پیران و کودکانمان را کشتند. جوانـان را تکـه پـاره و بـه زنـان کهنـسال و دختران خردسال تجاوز کردند، یتیمان را سر بریدند، خانه ها را سوختندو با غارت، شـهرها را به ویرانه تبدیل کردند، یا ابا عبدالله یاوران تو را دست بریدند- پا قطع کردند- سـر جـدا کردند- با مواد شیمیایى بدنشان را کبـاب کردنـد، چـون از شـما پـدر و مـادر مهربـانم در کودکى آموخته ام، وقتى داستان حماسه آفرینی هاى کربلاى حـسین(ع) را بـرایم تعریـف مىکردید، تصمیم گرفتم با امام حسین(ع) بیعت کنم که: «یا ابـا عبـدالله انّـى سـلم لمـن سالمکُم و حرب لمن حاربکُم» .

پدرم: الگوى تو حضرت ابراهیم(ع) است، ابراهیم خود فرزندش را به قربانگاه عشق برد، تو خود مرا به جبهه روانه کردى. صبر داشته باش کـه «خـدا صـابران را دوسـت دارد».

مادرم، الگوى تو حضرت هاجر است. حـضرت هـاجر خـودش چـشمان فرزنـدش را براى قربانى در راه خدا سرمه مالید و تو مرا از زیر قرآن براى رفتن به جبهه عبور دادى. الحق و به تمام معنى مادر بودى خداوند با کسانى است که در زنـدگى بردبـار باشـند و تو هاجروار مرا به جبهه روانه کردى.

از برادران عزیزم که همیشه مرا هادى و راهنما بودند تشکر مىکنم و عذر مىخواهم که با بىادبى و بد اخلاقى با آنها حرف زدم و آنطور که شایسته مقام بـرادرى بـودم نتوانـستم اداى تکلیف کنم. اگر توانستید برایم روزه بگیرید و نماز بخوانید به برادرانم توصیه مىکـنم در هر مجلس و محفلى از جنگ و انقلاب سخن بگویید.

از مظلومیت ما در برابر ستمگران از رهبرى و ولایت فقیه سـخن بگوییـد یادتـان نـرود امام بود که ما را از اسفل السافلین به طرف اعلى علیین سوق داد.

از خواهران بـسیار عزیـز و زحمـت کـشیدهام نهایـت سپاسـگزارى و تـشکر را دارم و امیدوارم مرا عفو کنند و زحمات خود را برایم حلال نمایند.

خواهرم، الگوى تو حضرت زینب(س) است. حـضرت زینـب(س) پیـامبر کـربلاى خونین امام حسین(ع) بود، یادت باشد زینب با یک عده یتیم، زن و کـودك اسـیر دشمن شد اما باز هدفش باز نماند و همچنان فریاد میزد خونسرد باشـید کـه، مـرا دشـمن شاد مکنید، فرزندان شما باید انتقام شهداء را بگیرند، به فرزندانتان درس انتقام بیاموزیـد، از پدر و مادر و خواهرانم عاجزانه تمنا مىکنم در مراسم عـزاداریم شـربت و شـیرینى پخـش کنند و غمگین نباشند، بر سر و صورت نزنند، جامه پاره نکنند از حضرت زینب(س) باید درس بگیرند، حضرت زینب(س) با آن همـه مـشکلات و آن همـه جنـازهاى کـه در روز عاشورا شاهد بود، ولی چنان صبور و متـین بـود کـه دشـمنان را تکـان مـیداد و دشـمنان سرافکنده میشدند. شما خودتان مىشنوید در سرتاسر دنیا به مظلومین و مستضعفین رحـم نمىکنند و در همه جا مسلمین و محرومین را سر مىبرند، بنابراین خودتـان را آمـاده کنیـد که اگر در نوار مرز سراغ آنها نروید خود سراغتان خواهند آمد.

از عموها و مونسین که با آنها رابطه داشتهام بـرایم طلـب مغفـرت کنیـد، اگـر در حـق هرکدامشان قصورى از جانب حقیر بوده است امیدوارم مرا عفو نمایند.

«سخنى با برادران عزیزم، همرزم ها و همسنگران قدیمى مخصوصاً حاج قاسم سلیمانى»

شاید مصلحت و مشیت حضرت حق بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم و در ایـن دار فانى همدیگر را وداع کنـیم، لازم دیـدم چنـد جملـهاى بـه عنـوان درد و دل و ره آورد چندین ساله جنگ و درسهایى که حقیر گرفتم و بعضىها را توفیق پیدا کردم بکار بنـدم و بعضىها را دیر متوجه شدم یادآور شوم، اولاً، در جنگ هستید و هیچ برنامهاى از پیامدهاى زندگى شما را در امر جنگ و برنامه ریزيهاى آن سست و کم مقاومت نکنـد. ثانیـاً، علـت عمده بریدن از جنگ فشار ناشى از آن را باید رد مسایل عقیدتى و روحى پیدا کـرد نـه در کمبودهاى آموزشى- کادرى و تجهیزاتى، براى مثال اگر بـه قیامـت- معـاد- محـشر و روز رستاخیز معتقد باشیم و باور کنیم همه است و برحق هم است هرگز از مرگ فرار نمىکنیم و هرگز دل به دنیا نخواهیم بست و چون روح ملکوتى وي نـسبت بـه باورهـاى حـضرت حق رشد کافی نکرده است و فناى درگاه عبودیت حق نگردیده اسـت و قـدرت کـافى در برابر فشارهاى مادى را ندارد.

همیشه دلزدگى، کدورت، نیشزبان، زخمزبان زدن و بعضاً بریـدن از جنـگ را فـراهم مىآورد.

ثالثاً، هیچ چیزى را به دل راه ندهید به حدى که اله شود و جاى اله اصلى را بگیـرد کـه حضرت حق سریعاً از آن دل، رخت برمىبندد. رابعاً، راحتیهـاى جنـگ را سـر هـمدیگـر تقسیم کنید و مشکلات و سختیها را نیز چنین کنید. خامساً، رده هاى پـایین همیـشه قـوت قلب رده هاى بالا باشند و بالایی ها پدر و برادر بزرگ پایین ها.

سادساً، در پیشگاه خداوند شهادت مىدهم، بسیجیها اسوه ها و سمبل رزمنـدگان زمـان انبیاء و اولیاء هستند و نباید با بودن چند نفر غیر بسیجى در لباس مقـدس آنـان همـه را بـا یک چشم دید. سابعاً ، امت حزب الله خـانوادههـاى معظـم شـهداء، مفقودالاثرهـا، اسـرا و جانبازان و سایر اقشار که ذيحق انقلاب اسلامى مىباشند به حق همـراه امـام و مقـاوم بـا امام حرکت کردند و باید برادران جنگ به عنوان پیشتازان ایـن حرکـت گرمـى و نـشاط و حرارت و سرعت بیشتر از بقیه داشته باشید.

ثامناً، من حقّى بر گردن هیچ یک از شما ندارم و انتظار دارم مـرا عفـو کنیـد و از سـایر برادران آشنا برایم حلالیت و عفو طلب کنید و من اگر حقى داشته باشم همه را مىبخشم. در پایان صحبتم سخنى با مسئولین رده بالاتر از لشکر مخصوصاً بـرادر شـمخانى دارم که بنا به صحبت حضرت امام منتظر نباشید تا قدرت بگیرید بلکه حرکت کنیـد تـا قـدرت بگیرید، انتظار مىرود با توجه به نیاز استان سیستان و بلوچستان و ارزش استراتژیکى آن با بودن کادر موجود در لشکر سرمایه گذارى و حتى الامکان براى استان ترتیبى اتخاذ گـردد تـا نیروهاى اعزامى از آنجا در قالب یگان مستقل ولى تحت امر ثـارالله یـا هـر یگـانى صـلاح دیدید در جنگ خدمت کند و در راستاى ارتش بیست میلیونى  گامى بلندتر برداشته شود.

بسم الله الرحمن الرحیم

همسرم شرمنده ام که با سیاه کردن کاغذى سفید قلب صاف و پاکت را تسلّى مىدهم. شاید لحظه موعود فرا رسد و از همدیگر در این دنیا جدا شویم. لازم است مـواردى را کـه ذیـلاً ذکر مىکنم خوب به خاطز بسپارى.

تا زنده بودم نتوانستم حقوقى را که بر گردنم داشتى آنطور که شایسته است اداء کنم. و همچون سایرین زندگى عادى و معمولى پر از عاطفه را در کنار هم سپرى کنیم و شاید هم این نوع زندگى میراث انبیاء الهى و اولیاء عظام و کرام باشد که برایمـان ارث مانـده اسـت، مع ذلک میراث گرانبهایى است که باید قدر آن را دانست.

همسرم، اینک سفر نهایى پیش است همچون گذشته تو را به خـداى متعـال مـى سـپارم زیرا او بهترین نگه دارنده و پاسدار واقعى است. همسرم در امورات بر خـدا توکـل کـن از تنهاییهاى دنیایى به او پناه برده در ناامیديها از خداوند امید جوى، در مصایب و بلاهـا و مشکلات زندگى که گردش معمول دنیاست از صبر توشه گیر و در طریقت حـضرت حـق تلاشى مستمر، نمازهاى پنج گانه را اول وقت بخوان و دقـت و مراقبـت همیـشگى داشـته باش به احکام خوب عمل کن همیشه وقت به یاد معبود اصلى بـاش همیـشه منتظـر بـاش دست عنایت غیبى خداوند بر تو سایه افکن شود. دنیاى فانى به هیچ کـس وفـایى نداشـته است و نهایت کمال و غایت بلندى آن فناست. فنا در خدا و رسیدن به لقاى پروردگار.

مرگ همه را در کام خود مىبلعد و چون مرگ حتمى است معقول اسـت مـرگ، مـرگ حسینى باشد، و زندگى در جهان هستى زمینه ساز زنـدگى و حیـات اخـروى باشـد و بهتـر است با مرگ شرافت مندانه در پیشگاه انبیاء و اولیاء و شـهداء سـرافکنده و خجـل نباشـیم، همسرم وقتى خبر شهادتم را به تو دادند استوار و ثابت قدم و زینب گونه شو و هـمچـون او به دور از جزع و فزع پیامرسان خون شهیدان باش شاید بعد از شهادتم احساس تنهـایى و آوارگى کنى و دنیا را بر خود تیره و تار تجسم کنـى در آن موقـع لازم اسـت بیـشتر نمـاز بخوانى و اوقات فراغت را با قرآن و خـود را بـا کارهـاى خانـه مـشغول کنـى در رفـت و آمدهاى زندگى و حفظ صله رحم مواظب باشى به دینت لطمـه و آسـیب نرسـد بلکـه بـر ایمانت افزوده گردد و بدان کسانىکه از صابران جمهورى اسلامى وگرداننـدگان واقعـى آن انتقاد کنند با هر لحن و زبانى که باشد مطمئن باش که اینان رشمن واقعى وخطرناك اسلام وانقلاب اسلامى و رهبرى و امام عزیز مىباشند و با اینکه ممکن است دوست کم عقـل و ناآگاه باشد در هر دو صورت از آنها بر حذر باش و در دین و عاقبت رندگى خـود خـوف داشته باش. همسرم وصیت مىکنم اگر فرزندم پسر بـود اسـمش را حـسین بگـذارى زیـرا مسئولیت حسین دارد و باید بـار حـسینیان را بـر دوش کـشد. حـسین وار زنـدگى کنـد، و حسین وار بمیرد و اگر دختر بود اسمش را زینب بگذاریـد و بـه او بگوییـد کـه مـسئولیت زینبى دارد.

باید زینب وار زندگى کند، زینب گونه فریـاد بزنـد و زینـب گونـه بمیـرد. و از حـضرت زینب(س) و مظلومیت شهدا کربلاي حسین(ع) و ایران بـرایش لالایـى بگـو، بـرایش  بگو حضرت زینب(س) خود شهداى کربلا را دفن مى کرد. یتیمـان وکودکـان و زنـان را خود سرپرست بود وخود شعار پیروزى خون بر شمشیر را فریاد زد و بگو پیـامبر کـربلاى خونین و عاشوراى سرخ گون امام حسین(ع) حضرت زینب (س) بود که بعد از شهادت شهداى کربلاى امام حسین(ع) بناى کاخ هاى ظلم و جور یزیدیان را فرو ریخت.

 

ارسال نظر






captcha
ارسال